گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 81
نهی از تعیین وقت براي ظهور








تعیین وقت براي ظهور جایز نیست و براساس روایات معصومین ع) ما وظیفه داریم کسانی را که به تعیین وقت براي ظهور
میپردازند تکذیب کنیم. در اینجا براي آشنایی شما عزیزان به برخی از این روایات اشاره میکنیم. تعیین وقت براي ظهور جایز
نیست و براساس روایات معصومین ع) ما وظیفه داریم کسانی را که به تعیین وقت براي ظهور میپردازند تکذیب کنیم. در اینجا
براي آشنایی شما عزیزان به برخی از این روایات اشاره میکنیم. امام صادق ع) در روایتی خطاب به محمدبن مسلم میفرماید: اي
محمد! هر کس براي تو خبري از ما درباره تعیین وقت [ظهور] نقل کرد در تکذیب او درنگ نکن؛ زیرا ما [اهل بیت] براي
به امام صادق ع) عرض میکند: فدایت شوم، در مورد این « مِهزَم » هیچکس وقت ظهور را تعیین نکردهایم. در روایات دیگري وقتی
امري که ما در انتظار آنیم، مرا آگاه کنید که چه زمانی واقع میشود؟ آن حضرت میفرماید: اي مهزم! آنان که [براي این امر]
تعیین وقت میکنند دروغ میگویند و آنها که [در این امر] شتاب میکنند نابود میشوند و کسانی که تسلیم میشوند نجات
وارد شده، چنین « اسحاق بن یعقوب » مییابند. همچنین در توقیعی که از ناحیه مقدسه صاحبالزمان ع) در پاسخ به پرسشهاي
میخوانیم: اما آشکار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان که [براي ظهور] وقت تعیین میکنند دروغ میگویند. توجه به
روایات یادشده بهخوبی این نکته را بر ما روشن میسازد که ما، نه تنها حق نداریم به استناد برخی رویدادهاي اجتماعی و یا حوادث
طبیعی به پیشبینی زمان ظهور و تعیین وقت براي آن بپردازیم؛ بلکه بر ما لازم است ادعاي کسانی را که مدعی دانستن زمان
ظهورند تکذیب کنیم و جلوي نشر اینگونه ادعاها را بگیریم. فلسفه این حکم نیز روشن است؛ شما تصور کنید اگر هر از چندي
صفحه 18 از 47
زمانی براي ظهور تعیین شود و ظهور به وقوع نپیوندد چه پیش خواهد آمد. آیا مردم رفته رفته ناامید نمیشوند و اعتقاد خود را
به « انتظار فرج » نسبت به اصل اندیشه مهدویت و ظهور منجی از دست نمیدهند؟! بنابراین باید بسیار مواظب بود و اجازه نداد که
عنوان ارزشمندترین سرمایه اعتقادي شیعه در عصر غیبت، بازیچه دست جاهلان یا شهرتطلبان گردد. ظهور را از نزدیک ببینیم اگر
چه ما از تعیین زمان براي ظهور نهی شدهایم اما این بدان معنا نیست که با موضوع ظهور به عنوان واقعهاي دور از دسترس که در
آیندهاي دور و نامعلوم به وقوع میپیوندد برخورد کنیم، بلکه باید همواره خود را در چند قدمی ظهور ببینیم و امیدوار باشیم که در
زمان حیات خود، ظهور حضرت حجت ع) را درك کنیم. این نکتهاي است که از مجموع روایاتی که در این زمینه از ائمه
معصومین ع) نقل شده استفاده میشود؛ که از جمله میتوان به بخشی از دعاي عهد که از امام صادق ع) نقل شده، اشاره کرد. در
بخشی از دعاي یادشده چنین میخوانیم: بار خدایا! اندوه ودلتنگی این امت را باحضور ولیّ خود برطرفساز و در ظهور او شتاب
کن. دیگران ظهور او را دور میبینند ولی ما آنرا نزدیک میبینیم... . پی نوشت: براي مطالعۀ بیشتر ر.ك:معرفت امام زمان(ع) و
تکلیف منتظران، ابراهیم شفیعی سروستانی
شعر و ادب
یا مقتداي عشق کم کم درخت باور « ... اِقرا بِاسمِ رَبِکَ » دنیا به نام حضرت خاتم جلا گرفت برقی جهید و غار حرا شد فضاي عشق
ایمان صفا گرفت دنیا به نام حضرت خاتم جلا گرفت حالا تویی خطاب من اي ختم مرسلین اي آبروي کُلّ خلایق در این زمین
آمد به پايبوس وجود تو جبرئیل تفسیر شد به نام تو والفجر و شمس و فیل تو بر تمام مردم عالَم سرآمدي تو احمدي، تو نور
خدایی، محمدي(ص) حسین زنگانه خورشید گل کرد اي عاشقان! خورشید در آیینه گل کرد نور خدا، در کوچه باغ سینه گل
کرد عالم معطر شد ز نور عصمتی سبز نور کمال حضرت آیینه گل کرد شوریدگان عشق! بوي یار آمد مهر جمال دلبر دیرینه گل
کرد زد خنده خورشید شهادت بر شب ما خون خدا، اي عاشقان! دوشینه گل کرد بوي خوش معصوم پنجم منتشر شد ماه مدینه، در
شب آدینه گل کرد شُکر خدا، شب رفت و فجر صادق آمد اي عاشقان! خورشید در آیینه گل کرد رضا اسماعیلی انتظار کافی
نیست براي آمدنت انتظار کافی نیست دعا و اشک و دل بیقرار کافی نیست چنین که یخ زده ایمان من، اگر هر روز هزار بار ببارد
بهار کافی نیست تمام هر چه شراب است غیر چشمانت براي مستی چشم خمار کافی نیست به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند براي
کشتن حلاج، دار کافی نیست خودت دعا بکن اي نازنین که برگردي دعاي این همه شبزندهدار کافی نیست! ابوالفضل نظري تیتر
میروم حقیقتش این است جمعهها ابرها سبکترند آدمها اسبها حتی « فرودگاه » جهانی آبیترین بارانیام را میپوشم و به
مورچهها خوشحالترند میگویند: امروز صبح زود از بلندترین نقطۀ فرود میآیید لبخند میزنید و جهانیترین تیتر دنیا را منتشر
سینا علی محمدي در اشراق ترنمها صدایت میکنم، عالم شمیم عود میگیرد و چشمانم به یاد تو، غمی « جاء الحق » : میکنید
مشهود میگیرد شبی در خلوت لاهوتی روحم تجلی کن که دارد شعرهایم رنگی از بدرود میگیرد سواحل در سواحل، خاك
سرگرم گل افشانیست که روزي رنگ و بو از آن گل موعود میگیرد در اشراق ترنمها و آفاق تغزّلها زمین را نغمۀ جادویی
داوود میگیرد هلا! اي قدسیِ سرچشمۀ انفاس جالینوس به دشت زخمهامان، نقشی از بهبود میگیرد ببین مولا! به محض اینکه از
عشق تو میگویم جهان را، شوق یک فرداي نامحدود میگیرد صالح محمدي امین هنوز منتظرم... ! و کاش مرد غزلخوان شهر
برگردد به زیر بارش باران شهر برگردد کسی شبیه خدا، نیست هیچ کس، اي کاش کمال مطلق انسان شهر برگردد چه خوب
میشد اگر مرد آسمانی ما به جمع خاکی خوبان شهر برگردد خدا کند برکت، این خیال دور از ذهن شبی به سفرة بینان شهر
برگردد شبیه خانۀ ارواح، ساکت و سردیم خداي خوب! بگو جان شهر برگردد و گفتهاند که آقاي عشق، خوش قدم است به یُمن
مقدمش، ایمان شهر برگردد هنوز منتظرم یک نفر خبر بدهد که باز یوسف کنعان شهر برگردد خدیجه پنجی
صفحه 19 از 47
میهمان ماه
« پُشت لهِ سر » اوایل اسفند ماه سال 1330 بود که اولین دسته از پرندگان، بهار را میسرودند، من نیز از راه رسیدم. در روستاي
لنگرود دیده به جهان گشودم، در نوجوانی به باغِ بهشتِ شعر روي آوردم. خصوصاً دو بیتیهاي گیلکی را زمزمه میکردم و در
اشعار فارسی نیز هر از گاهی تجربهاي را دنبال میکردم. با اولین جرقههاي انقلاب از نخستین کسانی بودم که به جریان انقلاب
پیوستم و اعلامیههاي حضرت امام(ره) را در سالهاي 1356 و 1357 مخفیانه پخش میکردم، چون از سال 1351 در تهران زندگی
میکردم، اطلاعات خوبی را در خصوص انقلاب به دست آورده بودم. بعد از پیروزي انقلاب اسلامی به شهید مظلوم دکتر بهشتی
بسیار عشق میورزیدم و بعد از شهادت آن بزرگ مرد در هفتم تیر ماه 1360 من نیز دگرگون شدم و دوباره جریان تپنده و
الهامبخش شعر در وجود من ریشه دواند و شکوفا شد. با حضور در جلسات شعر حوزة هنري تهران از سال 1361 به عضویت
انجمن شعر حوزه در آمدم. با آشنایی با بزرگان شعر معاصر، با آنان همزبان و همدل و همپیمان شدم و با اکثر کنگرههاي شعر
بسیج در ایام جنگ همراه بودم و از همان سالها آثارم تقریباً در تمام مطبوعات و مجلات و کتابها و جُنگها چاپ میشد و خود
نیز بسیاري از شبهاي شعر را در تهران، گیلان و ري در خصوص انقلاب، امام و شهیدان برگزار کردم. تاکنون مسئولیت چندین
انجمن شعر را به عهده داشتم، خصوصاً انجمن شعر نیما در شهر ري که بسیاري از شاعران مطرح و جوان ري از این انجمن
روزنامۀ سلام بودم، اکنون مدت 3 سال است مقیم شهر ري « نسیم خیال » برخاستند. حدود چهار سال مسئول صفحۀ شعر و ادبیات
هستم. و کارشناس شعر دبیرخانۀ کنگرة سراسري شعر دفاع مقدس بنیاد حفظ و آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس همچنین مسئول
شوراي شعر ادارة فرهنگ و ارشاد اسلامی شهر ري هستم. مجموعه آثار منتشر شدهام عبارتند از: 1. آواز رود، دفتر غزل؛ 2. گلوي
نی، دفتر دوبیتیها؛ 3. شاخۀ آفتاب، مجموعه شعر دفاع مقدس؛ 4. گردآوري مجموعه شعر، در صلاة باران، آثار دفاع مقدس
شاعران استان گیلان و امّا، آثار در دست انتشار: 1. قامت خورشید، مجموعه شعر عاشورایی خودم؛ 2. آبیتر از آسمان، گردآوري
مجموعه شعر شاعران ایران در رثاي سردار شهید نهضت جنگل میرزا کوچک خان؛ 3. شیوة شقایقها، گردآوري مجموعۀ شعر
5. مردان آسمانی، مجموعه شعر شاعران ؛« حافظ » شاعران شهر ري؛ 4. حدیث قند، ابیات و ضربالمثلهایی از شعر لسان الغیب
برگزار شده در تاریخ 4 و 5 دي ماه 1386 در شهرستان ري توسط « مردان آسمانی » مهمان و شرکت کننده در کنگرة شعر یادمان
بنیاد شهید. انتظار بتی راز جمالش در نگین است نهان در آفتاب آستین است سحر در انتظار طلعت اوست صداي گامهایش بر زمین
است بهاران میتراود از نگاهش معطر از مشامش فرودین است دلش آیینهاي مانند خورشید عدالت از نگاهش خوشهچین است گل
1 جهان در انتظار واپسین است رحیم « همه عالم گواه عصمت اوست » نرگس کجا جویم رخت را؟ کمان دیدهام روي نگین است
زریان
شرفیابی مردمی از قم
تنی چند از مردم شهر قم و کوهستان، که مطابق روش معمولشان وجوه و اماناتی براي امام عسکري(ع) میبردند, به شهر سامره
رسیدند و از وفات آن حضرت آگاه شدند. ایشان پرسیدند که وارث حضرت عسکري(ع) کیست؟ گفته شد: برادر آن حضرت،
جعفر. از حال جعفر که جویا شدند، به آنها گفتند: در قایقی سوار و در دجله به گردش مشغول است و نوازندگان، برایش
مینوازند و به مِی لب تر میکند. قمیها گفتند: این کارها، کار امام نیست، بایستی برگردیم و امانتها را به صاحبانش پس دهیم.
گفت: تأمل کنید تا این مرد از گردش برگردد و از حالش به طور کامل جستوجو کنیم، سپس تصمیم بگیریم. « ابوالعباس حمیري »
خطاب کردند و گفتند: ما « سیّدنا » پس همگی این سخن را پذیرفتند. هنگامی که جعفر برگشت، نزد او رفته, سلام نمودند و او را
صفحه 20 از 47
مردمی از شهر قم و کوهستان هستیم و شیعیان دیگري نیز همراه ما هستند. همراه ما امانتهایی است که میبایست خدمت جانشین
مولایمان حضرت عسکري(ع) تقدیم کنیم. جعفر پرسید: مالها کجاست؟ گفتند: همراه ماست. گفت: بیاورید و به من تحویل
دهید. گفتند: بدین آسانی نمیشود، این امانتها قصهاي جالب دارد. جعفر پرسید: آن قصه چیست؟ گفتند: این امانتها از عموم
شیعیان جمع میشود و هر کسی سهمی در آن دارد، یک دینار، دو دینار، یا بیشتر و هر کدام در کیسهاي سر به مُهر، نهاده شده
است. وقتی که خدمت حضرت عسکري(ع) شرفیاب میشدیم، پیش از آن که مالها را خدمتش تقدیم کنیم، آن حضرت نخست
از مجموع امانتها و مالها خبر میداد و میفرمود: چقدر است. سپس، محتواي هر یک از کیسهها و نام دهندگان آنها را و نقش
هر مُهري از مُهرهایی که بر کیسهاي زده شده، میفرمود. شما هم اگر وارث آن مقام هستید، بایستی چنین کنید تا آنها را به شما
تحویل دهیم. جعفر گفت: به برادرم دروغ میبندید و کاري نسبت میدهید که او نمیکرده؛ این علم غیب است و علم غیب را جز
خدا، کسی نمیداند. قمیها که این سخن را شنیدند، با تحیّر نگاهی به یکدیگر کردند و همگان به سکوت فرو رفتند. جعفر گفت:
هرچه زودتر امانتها را بیاورید و به من تحویل دهید. گفتند: ما وکیل و نمایندة فرستادگان اموال هستیم و نمیتوانیم آنها را به شما
بدهیم، مگر آنکه علامتی از امامت در شما ببینیم؛ مانند علامتهایی که از مولاي خود حضرت حسن بن علی عسکري(ع)
میدیدیم. اگر تو امام هستی، بُرهانی بیاور وگرنه امانتها را بازگردانده و به صاحبانش پس میدهیم که خودشان هرچه خواستند
انجام دهند. جعفر که از گرفتن مال و منال نومید شد، از حاملان امانتها نزد خلیفه که در سامره بود شکایت کرد. خلیفه به
شکایت او رسیدگی کرد و حاملان امانتها را احضار کرده و گفت: بایستی مالها را به جعفر بدهید. آنها گفتند: یا امیرالمؤمنین!
ما وکیل و نمایندة صاحبان این اموال هستیم و اینها از طرف صاحبانشان در دست ما ودیعه است. آنان به ما چنین گفتند: مال را به
کسی بدهیم که علایم امامت را در او مشاهده کنیم؛ همانطور که حضرت عسکري(ع) داراي آن علامتها بود و امانتها را
خدمتش تقدیم میکردیم. خلیفه پرسید: آن علامتها چه بوده؟ گفتند: نخست، حضرتش از مجموع اموال خبر میداد. سپس،
یکایک کیسهها را نام میبرد و محتواي هر کیسه و فرستندة آن را میفرمود و این روش همیشگی ایشان بود. اکنون، حضرتش
وفات یافته. اگر جعفر حقیقتاً جانشین آن حضرت است، بایستی همان روش را داشته باشد و علامتهایی که از آن حضرت دیدهایم
و شنیدهایم، از او ببینیم و بشنویم وگرنه مالها را به صاحبانش برمیگردانیم. جعفر گفت: یا امیرالمؤمنین! اینان مردمی دروغگو
هستند؛ بر برادرم دروغ میبندند؛ این علم غیب است. خلیفه گفت: اینان رسول هستند و وظیفۀ رسول, انجام دادن رسالتش است و
بس؛ کاري دیگر نمیتوانند انجام دهند. جعفر، پس از شنیدن سخن خلیفه، سر به زیر افکند و نتوانست سخنی بگوید. هنگامی که
مسافران خواستند از نزد خلیفه بروند، تقاضا کردند: کسی را محافظ ما قرار دهید که همراه ما بیاید تا ما از شهر خارج شویم. خلیفه
نیز چنان کرد. هنگامی که از شهر خارج شدند، ناگاه جوانی خوشرو را دیدند که مشخص بود خادم کسی است و آنها را ندا کرده
و نام هر یک از آنها و نام پدرش را میبرد. مسافران رو به او کرده و گفتند: چه میگویی؟ گفت: مولایتان شما را احضار کرده
است. پرسیدند: تو مولاي ما هستی؟ گفت: معاذالله! من، بندة مولاي شما هستم؛ بیایید نزد حضرتش برویم. مسافران، همراه جوان به
راه افتادند و داخل شهر شدند و به خانۀ حضرت عسکري(ع) که رسیدند، خدمتِ پسرِ حضرت عسکري(ع) و خلیفه و جانشین او
شرفیاب شدند. حضرت مهدي(ع) را که در سنّ کودکی بود بر تختی چوبی نشسته دیدند در حالی که چهرة نورانیاش مانند ماه
میدرخشید و جامههایی سبز رنگ بر تن داشت. سلام کردند و جواب شنیدند. سپس آن حضرت لب به سخن گشود و از مجموع
امانتها خبر داد و فرمود: این مقدار دینار است و نام یکایک فرستندگان آنها و مقداري که هر یک فرستاده بود، فرمودند.
امانتداران، شادمان شدند و امانتها را به ایشان تحویل دادند. سپس، حضرت از حالات خودِ مسافران و جامههاي آنها و شمارة
چارپایانی که آنان را در این سفر حمل کرده بودند، خبر داد. مسافران، سجدة شکر به جا آوردند که به مقصد رسیدند. سپس آنچه
از این پس، امانتها را به سامره » : مسئله میخواستند و یادداشت کرده بودند، پرسیدند و جواب شنیدند. سپس حضرت فرمود
صفحه 21 از 47
آنگاه، حضرتش حُنوطی و .« نیاورید. من در بغداد وکیلی خواهم داشت، به او بدهید و توقیعات به وسیلۀ او به دستتان خواهد رسید
مسافران، براي بازگشت به راه افتادند. به .« خداوند پاداش تو را عظیم گرداند » : کفنی به ابوالعباس حمیري عنایت کرد و فرمود
کوههاي همدان که رسیدند، ابوالعباس از دنیا رفت. از این پس، امانتها به وکیل مخصوص آن حضرت، که در بغداد سکونت
. داشت، تحویل داده میشد و توقیعات حضرتش به وسیلۀ او به دست شیعیان میرسید. 1 ماهناهمه موعود شماره 90 پینوشت: 1
. شیخ صدوق, کمالالدین، ص 477
پیمان با امام زمان (ع)
هر کس چهل روز این دعا را بخواند از یاوران حضرت قائم(ع) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداي تعالی او
را زنده خواهد کرد، تا در رکاب آن جناب جهاد نماید؛ و به شماره هر کلمه از آن هزار حسنه برایش نوشته میشود، و هزار کار بد
از او محو میگردد. حفظ و تقویت پیوند قلبی با امام عصر(ع) و تجدید دایمی عهد و پیمان با آن حضرت یکی از وظایف مهمی
است که هر شیعه منتظر در عصر غیبت بر عهده دارد. بدین معنا که یک منتظر واقعی حضرت حجّت(ع) به رغم غیبت ظاهري آن
حجّت الهی هرگز نباید احساس کند که در جامعه رها و بیمسئولیت رها شده و هیچ تکلیفی نسبت به امام و مقتداي خود ندارد.
این موضوع در روایات بسیاري مورد تأکید قرار گرفته که از آن جمله روایتی است که از امام محمّد باقر(ع) نقل شده است. آن
حضرت در تفسیر این کلام خداي تعالی: یا أیها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوالله لعلکم تفلحون؛ 1 اي کسانی که
ایمان آوردهاید، شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فرا خوانید و مراقب و مواظب باشید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.
میفرماید: بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداري کنید، و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم نمایید. 2 همچنین امام
صادق(ع) در روایت دیگري که در تفسیر آیه مزبور رسیده است، میفرماید: بر واجبات صبر کنید و یکدیگر را بر مصایب به صبر
وادارید و خود را بر پیوند با امامان (و یاري آنها) ملتزم سازید. 3 اینکه میبینیم در روایتهاي متعدّدي، امامان ما، شیعیان خود را به
تجدید عهد و بیعت با امام زمان خود سفارش کرده و از آنها خواستهاند که در آغاز هر روز و حتّی بعد از هر نماز واجب، دعاي
عهد بخوانند، همه نشان از اهمیّت پیوند دایمی شیعیان با مقام عظماي ولایت و حجّت خدا دارد. یکی از مشهورترین دعاهاي عهد،
دعایی است که مرحوم سیّد بن طاووس آن را در کتاب ارزشمند مصباحالزائر به نقل از امام صادق(ع) روایت کرده و در ابتداي آن
آمده است که: هر کس چهل روز این دعا را بخواند از یاوران حضرت قائم(ع) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد،
خداي تعالی او را زنده خواهد کرد، تا در رکاب آن جناب جهاد نماید؛ و به شماره هر کلمه از آن هزار حسنه برایش نوشته
میشود، و هزار کار بد از او محو میگردد. 4 حداقل کاري که ما براي حفظ و تقویت پیوند قلبی خود با امام زمانمان میتوانیم
انجام دهیم، خواندن همین دعاي عهد است. دعایی که زمزمه آن در آغاز هر صبحگاه ما را از حال غفلت و بیخبري خارج
میسازد و متوجهمان میکند که ما عهد و عقد و پیمانی از مولاي خود بر گردن داریم که تا از عهده وفاي به آنها برنیاییم
نمیتوانیم از خدا بخواهیم که ما را از جمله انصار و اعوان آن حضرت قرار دهد. ماهنامه موعود شماره 90 پینوشتها: 1. سورة آل
2. نعمانی، محمّد بن ابراهیم، کتاب الغیبۀ، ص 199 ، همچنین ر.ك: حسینی بحرانی، سیّد هاشم، البرهان فی . عمران( 3)، آیۀ 200
4. ابن طاووس، علی بن موسی، مصباح الزائر، ص . 3. بحرانی، حسینی، سیّد هاشم، همان، ح 2 . تفسیر القرآن، ج 1، ص 334 ، ح 4
. 455 ؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 102 ، ص 111
خشونت در عصر ظهور
با توجه به روایتهایی که در زمینه جنگها و نبردهاي عصر ظهور و برخورد قاطعانه امام مهدي ع) با ستمکاران و گردنکشان
صفحه 22 از 47
دوران وارد شده است، این پرسش یا ابهام در ذهن برخی به وجود آمده که چگونه قیامی که با هدف عدالت گستري آغاز شده
. است، میتواند همراه با خشونت و خونریزي باشد؟ براي پاسخ به این پرسش، لازم است نکاتی را به عنوان مقدمه یادآور شویم. 1
شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) در روایات متعددي بر این موضوع تأکید شده است که امام مهدي ع)، شبیهترین مردم به رسول
خدا(ص) چه از نظر چهره و شمایل ظاهري و چه از نظر خلق و خو و رفتار است. از جمله در روایتی که از پیامبر اعظم ص) نقل
شده است، میخوانیم: نهمین نفر از ایشان (فرزندان امام حسین ع)) قائم (برپا دارنده) اهل بیت من و مهدي است. او شبیهترین مردم
وقتی قائم به پا خیزد، با » : به من در شمائل، گفتار و رفتار است 1... در روایت دیگري، وقتی راوي از امام محمدباقر (ع) میپرسد
آنگونه که رسول خدا که درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد رفتار » : آن حضرت پاسخ میدهد «؟ مردم چگونه رفتار میکند
و امام پاسخ میدهد: «؟ سیره رسول خدا(ص) چگونه بود » : راوي دوباره میپرسد .« میکردند تا زمانی اسلام آشکار و فراگیر شود
آنچه مربوط به جاهلیت بود نابود ساخت و با عدالت به مردم روي نمود.... 2 امام حسن عسکري ع) نیز فرزند خود را شبیهترین مردم
به رسول خدا(ص) معرفی میکند: خدا را سپاس میگویم که مرا از دنیا نبرد تا اینکه جانشینم را به من نشان داد. او شبیهترین مردم
به رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد است.... 3 همه ما میدانیم که رسول خدا(ص) چنان مهربان بود که حتی حاضر نشد
دشمنان خود را نفرین کند. این ویژگی رسول خدا(ص) در قرآن کریم نیز ستایش شده است و خداوند میفرماید: به سبب رحمت
خداست که تو با آنها چنین خوشخوي و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل بودي، از گرد تو پراکنده میشدند. 4 در جاي
دیگر نیز میفرماید: هر آینه پیامبري از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج میدهد، بر او گران میآید. سخت به شما
دل بسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است. 5 بنا براین، نسبت دادن خشونت و سنگدلی به شبیهترین مردم به پیامبر خاتم،
حضرت رحمۀللعالمین ص)، هرگز شایسته نیست. 2. قاطعیت لازمۀ گسترش عدالت چنان که میدانیم، امام مهدي ع) با هدف
گسترش ایمان، عدالت و معنویت و از بین بردن همه مظاهر کفر، ستم و فساد، قیام جهانی خود را آغاز میکند. طبیعی است نهضتی
که با این اهداف آغاز شود، با مقاومت و مانعتراشی سران کفر و ستم و مروجان فرهنگ فساد و تباهی روبهرو میشود. بنا براین،
امام مهدي (ع) براي پیشبرد اهداف خود چارهاي جز جنگیدن و درگیر شدن با سران جبهه کفر و استکبار و برخورد قاطع با کسانی
که مانع قیام عدالت گستر ایشان هستند، ندارد. با این حال، آن حضرت در نبردهاي خود هرگز خون بی گناهی را بر زمین نمیریزد
و در آغاز حرکت خود نیز از یارانش بیعت میگیرد که: مسلمانی را دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند؛ به آبروي کسی
آسیب نزنند؛ به خانه کسی آسیب نزنند؛ به خانه کسی هجوم نبرند؛ کسی را به ناحق نزنند و... . 6 به دلیل همین رفتار مناسب با
عموم مردم است که در روایات میخوانیم پس از ظهور، همه ساکنان زمین از امام مهدي ع) خشنودند و به او عشق میورزند: شما
را به مهدي، مردي از قریش بشارت میدهم که ساکنان آسمان و زمین از خلافت و فرمانروایی او خشنودند. 7 خلیل منتظر قائم
3. همان، ج 51 ، ص . 2. همان، ج 52 ، ص 381 ، ح 192 . ماهنامه موعود شماره 90 پینوشتها: 1. بحارالأنوار، ج 52 ، ص 379
.7 . 6. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص 469 . 5. سوره توبه ( 9)، آیه 128 . 4. سوره آل عمران ( 3)، آیه 159 . 161 ، ح 9
. شیخ حرّ عاملی، إثبات الهداة، ج 2، ص 524
بازار مدعیان را ما داغ کردهایم
ادعاي تشرف، از همان زمان غیبت صغراي حضرت(ع) شروع میشود و در کنار آن چهار نمایندة خاصّ امام(ع) که مأموریت
داشتند، خیلی افراد ادعا کردند و نامههاي متعددي از طرف امام(ع) در رد و تکذیب آن دروغگوها صادر شده است؛ حتی مواردي
هست که حضرت آنها را لعنت کردهاند. گفت و گویی کوتاه با حجتالاسلام والمسلمین سید ابوالحسن مهدوي اشاره:
حجتالاسلام و المسلمین سید ابوالحسن مهدوي، امام جمعه موقت و از سخنرانان و اساتید مباحث اخلاقی و معارف مهدوي شهر
صفحه 23 از 47
اصفهان هستند. ایشان مسئولیت خیریۀ فرهنگی المهدي(ع) و سازمان تبلیغات اسلامی را نیز عهدهدار بوده و از محضر اساتید
ادعاهاي مهدویت و » بزرگواري چون آیتالله ناصري دولتآبادي بهره بردهاند. این همه موجب بود تا دربارة مسئلۀ روزمان، یعنی
با ایشان به گفتوگو بنشینیم، که حاصل آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود. چرا این همه مدعی تشرف « تکلیف ما نسبت به آن
در شرایط حاضر سر برآوردهاند؟ صرفِ ادعاي تشرف، براي تصدیق یا ردّ آن کافی نیست. ما نمیتوانیم ادعاي کسی را بیدلیل
بپذیریم یا رد کنیم. مسئولیت ادعاي او با خودش است و مسئولیت پذیرش یا رد کردن ما بر عهدة خود ما. یعنی عملی را که ما
میخواهیم انجام بدهیم و بگوییم ما ادعاي شما را قبول داریم یا قبول نداریم، باید مستند به دلیل باشد. ابن سینا قانون خوبی دارد.
او میگوید آنچه را که به گوش تو رسید و شنیدي، در بقعۀ امکان بگذر و تا وقتی برهان قاطعی بر ردّ آن نیافتهاي آن را رد نکن.
لذا اصل تشرف، امري است ممکن. اما اینکه آقایی که الآن دارد ادعا میکند آیا منطبق یا مخالف واقع است نمیدانیم. اگر قرائنی
داشته باشیم که او را تأیید بکند مثل اینکه از قبل او را بشناسیم و او فردي متقی باشد، میپذیریم. اگر هم قرائنی نبود، نمیپذیریم.
چون پذیرش ما نیاز به دلیل دارد، تا وقتی که دلیلی براي پذیرش آن پیدا کنیم. علت زیاد شدن ادعا در این میدان، به خاطر ثمرات
حاصل از بحث تشرف است؛ چون عوام مردم اصل تشرف را دلیل براي امتیاز و تقرّب شخص گرفتهاند. میگویند، کسی که تشرف
پیدا کرده خیلی به خداي متعال تقرب دارد و به امام زمانش خیلی نزدیک است. همین، علت افزایش ادعاهاست. ما دلیلی براي این
مطلب نداریم. البته خود تشرف یک امتیاز به شمار میآید ولی گاهی مواقع هم بنا بر مصلحت دیگري تشرف حاصل شده است،
چنانچه افرادي مسیحی و یهودي داریم که خدمت امام(ع) رسیدهاند. این را که دیگر دلیل تقرب نمیتوان گرفت. آن افراد خیلی از
اسلام دور بودهاند و اصلًا با مسلمانهاي دیگر هم فاصلۀ زیادي داشتهاند. در منابع و متون و از اقوال ائمه(ع) چه سخنان و نظراتی
دربارة مدعیان بیان شده است؟ اصلی ترین مطلب همان روایتی است که در نهم شعبان سال 329 ق. از طرف امام زمان(ع)، شش
روز قبل از وفات علی بن محمد سمري چهارمین نمایندة خاص صادر شد. در آن نامه حضرت(ع) پیشبینی کردند که بعد از
وفات علی بن محمد سمري پس از شش روز، کسانی میآیند که ادعاي نیابت میکنند و میگویند ما با حضرت، به اختیار خودمان
در ارتباط هستیم و جوابهاي سؤالهاي شما را میآوریم. برخی هم نزد خودشان این طور پیش بینی میکردند که با توجه به روال
گذشته، بعد از درگذشت نمایندة چهارم، فلانی نمایندة پنجم است، چون اطلاعات کافی را که الآن در اختیار ماست نداشتند. فکر
میکردند چهارمی که از دنیا میرود، همین طور پنجمی، ششمی، هفتمی و... را حضرت جایگزین میکنند. امام(ع) میخواستند
بفرمایند آن بحث تمام شد و وارد مرحلۀ جدیدي شدیم لذا باید به شدت آن را تکذیب میکردند و این را به علی بن محمد سمري
با صراحت فرمودند که من دیگر چنین نیابتی ندارم و مدعیان را تکذیب کنید. اما در مورد اصل ادعاي تشرف ما مطلب خاصی
نداریم مگر همان دلیل عقلی کلی که اگر کسی ادعایی کرد، انسان باید ببیند ادعاي او مطابق با واقع هست یا نه. این مثل دیگر
ادعاهاي معمولی است که مثلاً کسی میگوید من فلان علم را بلد هستم؛ علم جفر، طی الارض و... ما بلافاصله رد نمیکنیم،
تصدیق هم نمیکنیم. قبل از هر چیز او را امتحان میکنیم تا ببینیم قرائنی براي صدق گفتار او هست یا نه. اگر کسی آمد به شما
گفت من دیشب یک خوابی دیدهام، هیچ راهی براي امتحان او ندارید که مثلاً شخص دیگري بگوید بله او که داشت خواب
میدید من هم خواب او را میدیدم. در چنین مواقعی فقط و فقط باید آن گوینده، انسان راستگویی باشد. یعنی قرائن دیگري غیر
از خود خواب باید صدق آن را تأیید کند. وقتی سالهاست با او ارتباط دارید و میدانید دروغ نمیگوید و بر رفتارش مواظبت
دارد، میپذیرید. ولی اگر کسی را نمیشناسید، اصل بر رد کردن چنین ادعاهایی است. غیر از این، ما از ائمۀ دین(ع)، سخن و
نظراتی اینچنین راجع به مدعیان تشرف نداریم. راه شناسایی ادعاي غیرواقعی از ادعاي واقعی چیست؟ همان طور که عرض کردم،
راه شناسایی، ملاحظۀ قرائن دیگر در کنار کارهاي فرد است. اگر افرادي مثل شیخ انصاري(ره) که در نگاه و صحبتهایشان دقت
داشتند و خیلی احتیاط میکردند و از آنکه از ایشان تعریف شود یا اینکه خودشان حالات خوب خودشان را بیان کنند به شدت
صفحه 24 از 47
فراري بودند ، انسان از آنها میپذیرد. ولی دربارة بقیه، صرف ادعا، دلیلی براي پذیرش نیست. وظیفۀ ما در برخورد با مدعیان
تشرّف در عصر حاضر چیست؟ راه برخورد با مدعیان هم همین است که گفتیم. به ویژه دربارة کسانی که الآن براي خود دکان باز
کردهاند. گاهی قرائنی وجود دارد که بعضی از کسانی که الآن مدعی شدهاند، کار خلاف میکنند، یعنی افراد را فریب میدهند.
حتی بعضی را به گناه کشاندهاند، و غیبت کردهاند. در جلسههایشان غیبت افراد را میکنند، علیه نظام صحبت میکنند. تهمت
میزند یا کارهاي خلاف دیگر، حتی بعضی از آنها روابط نامشروع و جنسی داشتهاند؛ دست به بدن نامحرم میگذاشته و از این
دست اعمال شنیع مرتکب میشدهاند. کار خلاف وقتی به اینجا رسید دیگر نیاز نیست انسان تحقیق بکند، کار حرام، حرام است و
انسان بلافاصله باید با آنها برخورد بکند. در برخورد، هم انسانها یک وظیفۀ شخصی دارند که نهی از منکر میکنند اما گاهی آنها
با نهی از منکر دست از کارشان برنمیدارند. نیاز است که با همکاري مسئولان انتظامی و قضایی اقدام کرده، با آنها برخورد شود.
مدعیان در پی چه هستند، آیا گروه بندي خاصی دارند؟ میشود گفت عمدتاً مدعیان در پی جمعآوري مرید هستند؛ یعنی دنبال
اینکه افرادي را حامی خودشان بکنند. گاهی سرمایۀ انسان سرمایۀ ظاهري و مال است و ثروت جمع میکند. گاه، مهم تر از آن،
سرمایۀ دل است که دهها نفر را حامی خودش بکند. این سرمایه نادیدنی است ولیکن چون ارزش آن خیلی بیشتر است، این افراد
حامی او هستند که افرادي را بتوانند حامی خودشان بکنند و در جاهایی از آنها استفاده بکنند. گاهی هم عرض کردم استفادههاي
گناه آلود از آن کردهاند. به عبارت دیگر مدعیان غالباً دنبال مریدپروري هستند که گاه در کنار آن دست به اعمال نامشروع نیز
میزنند و نیازهاي مادي و شهوانی خود را از این طریق تأمین میکنند. سابقۀ ادعاي تشرّف از گذشته تا امروز چگونه بوده است؟
همانطور که عرض کردم ادعاي تشرف، از همان زمان غیبت صغراي حضرت(ع) شروع میشود و در کنار آن چهار نمایندة خاصّ
امام(ع) که مأموریت داشتند، خیلی افراد ادعا کردند و نامههاي متعددي از طرف امام(ع) در رد و تکذیب آن دروغگوها صادر
شده است؛ حتی مواردي هست که حضرت آنها را لعنت کردهاند. زمان غیبت صغراي حضرت زمان خیلی مشکلی بود، چون
نمایندههاي حضرت باید مخفی میماندند تا دولت آنها را دستگیر و اذیت نکند، چنانچه حسین بن روح سالها زندانی بود و امام
زمان(ع) مصلحت نمیدانستند که او را از زندان نجات بدهند و چند سالی در زندان ماند. از طرف دیگر نمایندههاي حضرت باید
از خودشان معجزه هم نشان میدادند که بگویند ما با امام(ع) ارتباط داریم. لذا بین دو محذور قرار گرفته بودند. البته امام(ع) هم
خیلی آنها را تأیید میکردند. گاهی معجزه به دستشان جاري میشد و از درون کیسههایی که مردم براي امام(ع) فرستاده بودند،
خبر میدادند. گاهی دستور صادر میشد که دیگر پولی از کسی به عنوان وجوهات نگیرید، پولها را به فلانجا ارجاع دهید.
گاهی میخواستند شیعهها را شناسایی بکنند؛ نامه از طرف حضرت صادر میشد که بگویید از این مدت، نه کسی کربلا برود و نه
سامرا. چون گفته بودند شیعیان را از این طریق شناسایی و دستگیر بکنید و از آنها اطلاعات بگیرید. تا جایی که مدتی بود شیعیان
دیگر به کربلا و سامرا نمیرفتند. تا اینکه دستور رسید که بروید. آن زمان، زمان خیلی سختی بود. در زمان غیبت کبرا یک مقدار
از جهتی سختی کمتر شد چون ارتباط کمتر شد و لذا آن سودجوییها کمتر بود. اما در عین حال چهار، پنج نفر ادعا کردند که
برخی را هم اعدام کردند ولیکن هر چه جلوتر آمده است مثلاً در زمان خود ما برخی به یک نحوي ادعا میکنند که پذیرش
عمومی داشته باشد. مثلًا کسی میگوید حاجتهایتان را به من بگویید تا من نزد امام(ع) ببرم. اگر یک مقدار جرئت بیشتري پیدا
کند مثل محمدعلی باب که کمکم گفت من خودم باب امام زمانم. یک مقدار که گذشت، دید مریدهاي احمقی دارد گفت من
خودم امام زمانم، کمکم رسید به خدا و پیغمبر و ادعاهاي بالاتر کرد. برخی سودجوییها اینچنین است، تا زمانی که ببینند
مخاطبان و مریدانشان پذیرش دارند ادعا میکنند. ما هم وظیفه داریم موارد اینطوري را که بدون دلیل، ادعا میکند بدون تحقیق
رد بکنیم و لازم نیست ببینیم آدم خوبی است یا نه تا بفهمیم راست میگوید یا دروغ. ما از طرف امام(ع) دلیل داریم که نائب
خاص وجود ندارد لذا باید به شدت آنها را تکذیب کرد، ما هم وظیفه داریم آنها را رد کنیم. اما مواردي که صرف ادعاي تشرف
صفحه 25 از 47
است یعنی فقط میگوید من خدمت امام رسیدم و جریان تشرفش را نقل میکند، از آنجا که اصل تشرف امکان دارد و به تعبیر
مرحوم نهاوندي(ره)، بیش از هزار نفر را داریم که خدمت امام زمان(ع) رسیدهاند، اینها را ما در بقعۀ امکان میگذاریم. تا وقتی که
طرف نخواهد سودجویی بکند یا ادعاهاي دیگري بکند، بلکه تنها اصل تشرف را میگوید، ممکن است باشد و ممکن است نباشد.
اگر قرائن مبنی بر صحت گفتارش بود میپذیریم؛ مثل مراجع و بزرگان که زیاد بودهاند و تشرفاتی داشتهاند که انسان اطمینان به
صحت گفتارشان دارد. خلاصه اینکه اگر فردي ادعاي تشرف داشت و به دنبال جمع کردن مرید، کسب شهرت، مال و منال و یا
امور شهوانی و خلاف شرع بود، بدون هیچ تردیدي او را تکذیب کنید و مطمئن باشید که دروغگوست ولی اگر کسی صرفاً گفت
من تشرفی داشتهام و به دنبال آن چیزي دیگري مطرح نکرد، شما نه او را رد و نه تأیید کنید و بگویید ممکن است راست بگوید؛
همین و بس. از اینکه در این گفتوگو شرکت کردید، متشکریم.
شکر نعمت امام
خدا، فقط به سبب شما، باران نازل میکند به سبب شما آسمان را نگاه میدارد که روي زمین نیفتند (نظم موجود بین آنها حفظ
شود), به واسطۀ شماست که خدا ناراحتیها را دفع میکند و گرفتاريها را تنها به وسیلۀ شما از بین میبرد. خدا فقط به سبب شما
ما را از خواري و پستی بیرون آورده و گرفتاريهایی را که در آن فرو رفتهایم, برطرف نموده، و ما را از سقوط در وادي هلاکت و
آتش (عذاب خویش) نجات داده است. این حدیث متواتر را فراوان از حضرت رسول اکرم(ص) شنیده و نقل کردهایم که: هر کس
بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. اما به گواهی تاریخ 1400 سالۀ شیعه، این
حدیث را درك نکرده یا حداقل در ترتیب اثر به آن کوتاهی نمودهایم زیرا جملۀ مصائب اهل بیت(ع), از ریسمان بسته شده بر
دستان امام عدل(ع) تا حصر امام هادي و امام عسکري(ع) و نهایتاً غیبت بیش از هزار سالۀ امام زمان(ع)؛ همه و همه بر کوتاهی
مردم عصر امامت در معرفت و شناخت امام زمان خود گواهی میدهند. آري، حقیقت تلخ است اما گریز ناپذیر. بر ماست که براي
فردایی که دربارة این چهارده نعمت الهی مورد سؤال قرار میگیریم، تأملی نماییم 1 تا مصداق آیۀ شریفۀ: ألم تر إلی الّذین بدّلوا
نعمۀالله کفراً. 2 آیا به کسانی که [شکر] نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند... ننگریستی؟ نباشیم. امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر آیۀ فوق
فرمودند: آن نعمتی که خداوند بر بندگانش ارزانی داشته، ما هستیم. و هر کس روز قیامت سعادتمند شود, منحصراً به وسیلۀ ما
سعادتمند میگردد. 3 در این مقال سعی میشود در حد وسع و توان اندك خود به نعمت بودن اهل بیت(ع) از دو جنبۀ تکوینی و
تشریعی اشاره نمائیم. امید است که این قلیل عبور توجه آن عزیز قرار گیرد. 1. نعمت بودن امام(ع) از بُعد تکوینی امام(ع) نعمتی
است که هیچ گاه منقطع نمیشود. با این تفاوت که درك وجود ایشان گاه به صورت ظاهر، گاه مانند عصر غیبت همچون خورشید
در پشت ابر، از وجود او منتفع میگردیم. خداوند متعال به این مطلب توجه داده است: أسبغ علیکم نعمه ظاهرةً و باطنۀً. 4 خداوند
نعمتهاي ظاهري و باطنی خود را بر شما کامل کرد. امام کاظم(ع) در تفسیر آیۀ فوق فرمودند: نعمت آشکار امام آشکار است و
نعمت پنهان، امام غایب. 5 الف) امام(ع) مایۀ آرامش زمین: خداي متعال, نظام آفرینش را به گونهاي قرار داده است که سکون و
آرامش آن به برکت امام(ع) باشد. به عبارت دیگر و به تصریح روایات، ائمه(ع) ارکان زمین هستند که باعث قوام و استواري آن
میشود. امام باقر(ع) میفرماید: خدا ایشان را ارکان زمین قرار داده است، تا اینکه اهل آن را از تزلزل و اضطراب ایمنی دهد.
نعمتهایی از قبیل سلامتی, امنیت و همچنین سکون زمین و ... عموماً مورد غفلت ما هستند و در شرایط بحرانی مانند بیماري جنگ
و زلزله به اهمیت واقعی آنها پی میبریم. امام صادق(ع) وضعیت زمین را بدون حجّت خدا، چنین تعریف مینمایند: اگر زمین
بدون امام بماند فرو میریزد. پس شایسته است که متوجه باشیم که اگر زمین مانند گهواره در زیر پاي ماست به برکت وجود
مقدس بقیّهالله الاعظم(ع) میباشد. ب) امام(ع) مالک زمین و محصولات آن: خداي متعال, زمین را با تمام آنچه در آن هست یا از
صفحه 26 از 47
آن به دست میآید, به امام(ع) بخشیده است و ایشان میتوانند براي استفادة دیگران شروطی قرار دهند و تصرّف در ملک ایشان
زمین از آن خداست که آن را » : بدون رضایت مالک, مسلماً حرام خواهد بود. امام باقر(ع) فرمودند: در کتاب علی(ع) چنین یافتیم
امیرالمؤمنین(ع) نوشتهاند]: من و اهل بیتم کسانی هستیم ] «. به هر کس از بندگانش که بخواهد میبخشد و عاقبت از آن متّقین است
که خدا زمین را به صورت ارث به آنها واگذار نموده است, و ما پرهیزگاران هستیم, و همۀ زمین از آن ماست. در روایت دیگري
مال تصور نموده بود، فرمودند: هر چه از زمین در اختیار « خمس » امام صادق(ع) جهت تذکر یکی از شیعیان که سهم امام را همان
شیعیان ماست بر ایشان حلال است تا روزي که امام عصر(ع) قیام کند... ولی زمینهایی که در دست غیر شیعه است, استفادهاي که
از آن میکنند حرام است, تا زمانی که قائم ما قیام کند. پس ایشان زمین را از دستشان میگیرد و آنها را با خواري بیرون میکند. 9
البته به صورت ظاهر, همۀ انسانها اعم از مسلمان و کافر شیعه و غیر شیعه به طور مساوي میتوانند از ملک امام(ع) استفاده کنند
ولی تصرّف در ملکشان بدون رضایت ایشان که در حقیقت رضایت پروردگار است حرام است. به عبارت دیگر خواست خداي
متعال بر این است که فقط اهل ولایت، حق استفادة مشروع از زمین و محصولات آن را داشته باشند. ج) امام مالک دنیا و آخرت:
نه تنها امام(ع) مالک زمین و محصولات آن است، بلکه همۀ دنیا و آخرت براي ایشان است. به همین دلیل ثواب و عقاب اخروي
مطابق خواست و ارادة ایشان که همان ارادة خداي متعال است، میباشد و خداوند، فضل و رحمت خود را به دست ایشان سپرده
در سؤالی « ابوبصیر » است. ولی باید توجه داشت که کار مخالف عدالت هرگز از ایشان صادر نمیشود. امام صادق(ع) در پاسخ
دربارة دادن زکات به امام(ع) میفرماید: سخن محال گفتی اي ابا محمد! آیا نمیدانی دنیا و آخرت از آن امام است, هر جا بخواهد
آن را قرار میدهد و به هر کس بخواهد واگذار میکند, از طرف خدا چنین حقّی به ایشان داده شده است! 10 د) وساطت امام(ع)
در نعمتهاي دنیوي و اخروي: دانستیم که همۀ نعمات متعلق به امام(ع) بوده و وجود مبارك او منشأ و بهانۀ خلقت انواع نعمات
میباشد؛ با توجه به این مطلب در خود توجه میباشد که بهرهوري دیگران (شیعه و غیر شیعه) همگی از صدقۀ سر ایشان است. به
نعمات الهی بر بندگان میباشند. شاید پذیرش و درك این مطلب تا اندازهاي سخت باشد که لازم است « واسطۀ » ( تعبیر دیگر ائمه(ع
براي تصدیق آن با توجه به معرفت نسبت به جایگاه امام(ع), تأملی نیز در ارزش خود و دیگر موجودات بنماییم و نسبت بین عبادات
خود و عبادات حجت حق(ع) که هدف نهایی آفرینش را بر آورده میسازد، بسنجیم. امام صادق(ع) در این باره به یکی از شیعیان
میفرمایند: اي داوود! اگر نام وروح من نبود رودها به هم پیوسته نبودند، به ثمر نمینشستند و درختان سبز نمیشدند. 11 درك
جایگاه نعمتها آسان است، اما براي شناخت اهمیت نعمتهاي روحی و معنوي قدري باید تأمل کرد. آیا تا به حال دربارة نعمت
عزّت و سر بلندي خود به عنوان یک شیعه معقتد اندیشیدهایم؟ آیا به آرامشهاي پس از دغدغهها و تشویشهاي درونی
نگریستهایم؟ آیا به وسائلی که گرفتاريهاي ما را برطرف ساخته، توجه نمودهایم؟ یا همین طور به سبب از میان رفتن ناراحتیها
پیدا نمود: خدا، فقط به سبب شما، « زیارت جامعۀ کبیره » وغمها؟ به راستی منشأ این نعمتها کیست؟ پاسخ این سؤالات را باید در
باران نازل میکند به سبب شما آسمان را نگاه میدارد که روي زمین نیفتند (نظم موجود بین آنها حفظ شود), به واسطۀ شماست
که خدا ناراحتیها را دفع میکند و گرفتاريها را تنها به وسیلۀ شما از بین میبرد. خدا فقط به سبب شما ما را از خواري و پستی
بیرون آورده و گرفتاريهایی را که در آن فرو رفتهایم, برطرف نموده، و ما را از سقوط در وادي هلاکت و آتش (عذاب خویش)
نجات داده است. 12 آري جاي آن دارد که چشمهاي غبار گرفته را بشوییم و به نعمت امام(ع) به گونۀ دیگر بنگریم. 2. نعمت
بودن امام(ع) از بُعد تشریعی وجود مقدس امام(ع) از بعد دیگري نیز نعمت میباشد. نکتهاي که در ابتداي این بحث باید به آن
« معرفت داشتن » توجه داشت اینکه بر خلاف جنبۀ تکوینی وجود امام(ع), بهرهمند شدن از جنبۀ تشریعی نعمت امام متوقف است بر
به ایشان است. براي توضیح بیشتر مطلب, مقدّماتی را بیان میداریم. الف) هدف از نزول نعمت: یکی از نعمتهاي بزرگ الهی بر
ما, آفرینش ماست. همین که از صفحۀ عدم به عرصۀ وجود آمدهایم. آري این نعمت بزرگ خداي متعال، مقدمۀ همۀ نعمتهاي
صفحه 27 از 47
دیگر است. آیا تا به حال به صورت جدّي به هدف خداي متعال از این نعمت اندیشیدهایم؟ به واقع براي چه آمدهایم؟ خداي متعال
راهنمایی لازم را براي پاسخ نموده است: ما خلقت الجنّ و الإنس إلّا لیعبدون. 13 جنّ و انس را نیافریدم مگر براي اینکه مرا عبادت
کنند. پاسخ بسیار کوتاه و قاطع ولی نیازمند تفصیل نیازمند است. این چه هدفی است و چگونه باید تأمین شود تا به بیراهۀ ظلمت
گرفتار نشویم؟ مقدمات و لوازم آن چیست؟ اینجاست که حجت خدا, امام رضا(ع) میفرمایند: آري نخستین قدم براي سیر در
آسمان بندگی خداوند معرفت اوست. 14 پر واضح است که براي رسیدن به بام بندگی باید از نردبان معرفت مدد جست. در
حقیقت همۀ اعمال عبادي کالبدهاي بیجانی هستند که دم مسیحایی معرفت الله آنها را زنده میگرداند. به بیان دیگر میتوان تعبیر
نمود که تمام نعمتهاي الهی از جمله خلقت براي شناخت خداي متعال گرد آمدهاند و هیچ نعمتی بالاتر از معرفت الله نیست.
ب) معرفت امام(ع) تنها راه معرف[ الله: پس از آنکه جایگاه معرفتالله به طور اجمال تبیین گردید , باید دانست که تنها راه براي آن،
معرفت امام(ع) میباشد. باید ما براي رسیدن به مقصود خود را تحت تربیت و تعالیم والاي ایشان قرار دهیم و از در اهل بیت(ع) به
درآییم. قرآن کریم در این باره میفرماید: و أتو البیوت من أبوابها. 15 از درهاي خانهها وارد آنها شوید. پس « معرفت الهی » خانۀ
باید دانست که این خواست خداوند است که بندگان از این طریق به معرفت خدا برسند. و شاید یکی از دلایل آن امتحان بندگان
در تمکین این موضوع باشد. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: خداوند متعال اگر میخواست خودش را مستقیماًَ و بیواسطه به
بندگان میشناساند ولی ما را با راه و طریق خود و آن جهت و سویی که [انسانها] باید از آن داخل شوند, قرار داده است. 16 اگر
در سیرة عملی اهل بیت(ع) دقت کنیم, متوجه میشویم که ایشان یکی از مهمترین وظایف خود را تبیین تکلیف بندگان و ارائه
عالیترین و روشنترین تعالیم مسیر بندگی قرار دادهاند؛ به گونهاي که کوچکترین نکتهاي را از مسائل عقلی و احکام تعبّدي و ...
فروگذار ننمودهاند. با این بیان درك احادیث ذیل روشنتر میگردد. امام باقر(ع) فرمودند: به وسیلۀ ما خدا بندگی میشود و به
وسیلۀ ما خدا شناخته میشود, و به وسیلۀ ما توحید خداوند تحقق مییابد. 17 و همچنین امام صادق(ع) فرمودند: اگر ما نبودیم، خدا
عبادت نمیشد. 18 در پرتو چنین معرفتی و به حکم عقل باید امامت ایشان را بپذیریم و تسلیم کامل آنها گردیم تا در مسیر
خداشناسی پیشروي کنیم. با این نگاه، معرفت امام(ع) نسبت به معرفت خداي متعال طریقیت (نقش راه و وسیله) دارد. ج) معرفت
امام(ع), نتیجۀ معرف[ الله: تا بدینجا، بر طریقیت امام شناسی در راه خداشناسی توجه نمودیم. اما ارتباط این دو امر بدینجا خلاصه
نمیشود و از جنبۀ دیگر نیز میتوان به این دو نگریست و آن موضوعیت داشتن و هدف بودن معرفت امام(ع) است. وقتی خداي
متعال را شناختیم و به لحاظ بندگی تسلیم او شدیم, باید اهل بیت(ع) را نیز با آن مقام و جایگاهی که خداي متعال بر ایشان قرار
آنان است, تسلیم شویم. به عبارت دیگر پذیرش ولایت اهل بیت(ع)، « ولایت » داده بشناسیم و به مقتضاي این شناخت که تحمّل
شرط توحید است. ابوحمزة ثمالی به امام باقر(ع) عرض میکند: فدایت شوم، معرفتالله چیست؟ امام(ع) میفرمایند: اذعان به وجود
خداي عزوجل و رسولش(ص)، پذیرش ولایت علی(ع)، اقتدا به روش او و امامان هدایت(ع) و بیزاري جستن به سوي خدا از
دشمنان ایشان. این چنین خداوند عزّوجلّ شناخته میشود. 19 بنابراین در فرهنگ شیعی، موحّد به کسی گفته میشود که اعتقاد به
خداوند، پیامبر(ص) و ائمه(ع) را تواماً دارد. به عبارت دیگر، معرفت امام(ع) نه تنها شرط و لازمۀ معرفت خداوند است بلکه نشانۀ
منحصر به فرد آن نیز میباشد. با این بیان به حدیث زیر توجه میکنیم که امام حسین(ع) در پاسخ به فردي دربارة چیستی معرفتالله
بیان داشتهاند: [معرفت خداوند عبارت از:] معرفت اهل هر زمانی نسبت به امام خودشان است، که اطاعت او بر آنان واجب است. در
حقیقت، امام حسین(ع) به فرد سؤال کننده معیاري میدهد تا خود بتواند موحّد را از غیر آن تمیز دهد. از مجموع مطالبی که تا به
حال بیان شد میتوان درك روشنتري از حدیث متواتر زیر از وجود مقدس نبی اکرم(ص) داشت: هر کسی بمیرد در حالی که امام
زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. آري کسی که به معرفت امام(ع) نرسد، همچنان در منجلاب شرك و
کفر گرفتار است و نمیتوان او را دیندار نامید. امید است که با عنایت حضرت باري و توجّه خاص امام زمان(ع), ما از این گروه
صفحه 28 از 47
،( نباشیم. وحید نوري ماهنامه موعود شماره 90 پینوشتها: 1. اشاره است به آیه شریفه لتسئلنّ یومئذ عن النّعیم. (سورة تکاثر ( 102
تصریح فرمودند: نحن اهل البیت النّعیم و الذّي أنعم الله بنا علی العباد... و هی النّعمۀالتی لا « نعمت » آیۀ 8.) که امام صادق(ع) دربارة
تنقطع .... و الله سائلهم من حقّ النّعیم الذي انعم به علیهم و هو النبیُّ و عترته. (تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 663 ، ح 15 ) ما اهل
بیت(ع) آن نعمتی هستیم که خدا به سبب ما بندگان را نعمت داده است و این نعمتی است که منقطع نمیشود. و خداوند از حقّ این
3. ر.ك: علامه . نعمتی که به ایشان ارزانی داشتم یعنی پیامبر و عترت ایشان از آن ها سؤال میکند. 2. سورة ابراهیم ( 14 )،آیۀ 28
5. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعم[، باب . سید هاشم بحرانی، تفسیر البرهان، روایات ذیل آیه. 4. سورة لقمان ( 31 )، آیۀ 20
7. همان، کتاب الحج[، باب أنّ الأرض . 6. کلینی، کافی، ج 1، کتاب الحج[، باب أن الأئمه(ع) ارکان الأرض، ح 1 . 35 ، ح 7
11 . علامه مجلسی، محمد باقر، . 10 . همان، ح 4 . 9. همان، ح 3 . 8. همان، باب أنّ الأرض کلّها للإمام، ح 1 . لاتخلو من الحج[، ح 1
.14 . 12 . محدّث قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعۀ کبیره. 13 . سورة ذاریات( 51 )، آیۀ 56 . بحارالانوار، ج 47 ، ص 100 ، ح 120
16 . کلینی، همان، باب المعرف[ الامام و الردّ . 15 . سورة بقره( 2)، آیۀ 189 . شیخ صدوق، توحید، باب التوحید و نفی التشبیه، ح 2
20 . علامه مجلسی، همان، . 19 . همان، باب معرف[ الامام و اردّ إلیه، ح 1 . 18 . همان، ح 5 . 17 . همان، باب النوادر، ح 10 . إلیه، ح 9
. ج 23 ، ص 83
اولین خطبه
از امام باقر(ع) روایت شده که آن حضرت فرمودند: در روز اوّل ظهور، قائم ما در مکّه، در کنار بیتالله الحرام، در حالتی که به
کعبه تکیه داده است مردم جهان را مخاطب قرار داده، چنین میفرماید: اي مردم! ما آل محمد که درود خداوند بر او و خاندانش
باد در درجۀ اوّل از خداوند بزرگ و در مرتبۀ دوم از بندگان خداوند که جواب ما را میدهند یاري میطلبیم. اي مردم! ما خاندان
پیامبر شما هستیم و از هر کس به خداوند بزرگ و حبیبش، رسول خدا(ص)، سزاوارتریم. اي مردم! هر کس در ارتباط با آدم با من
مجادله کند، بداند من از او به آدم اولیترم و آنکه در رابطه با شخصیت نوح با من محاجّه کند، من بر او نسبت به نوح مقدّم هستم
و هر کس بخواهد در ارتباط با ابراهیم با من مجادله کند، من از او نسبت به ابراهیم برتري دارم و اگر کسی بخواهد با شخصیت
محمّد که درود خداوند بر او و خاندانش باد با من محاجه کند، مسلّماً من نسبت به حضرت محمّد از او اولی هستم و هر کس
که بخواهد در ارتباط با بقیۀ انبیا و فرستادگان خداوند به محاجه با من برخیزد، من بر او نسبت به انبیا تقدم دارم. آیا خداوند در
به درستی که خداوند آدم، نوح، آلابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان اختیار فرموده و بعضی را » : قرآن مجیدش نفرموده است
1. پس اي مردم! من تنها باقیمانده از آدم و یگانه ذخیرة نوح پیامبر و «؟ بر برخی برتري داده است و البته خداوند شنوا و دانا است
خلاصه و برگزیده از ابراهیم و از محمد هستم که درود خداوند بر آن بزرگوار و خاندانش باد. اي مردم! بدانید آنکس که
بخواهد دربارة قرآن با من مجادله نماید من از همه اولی به قرآن خداوند هستم. اي مردم! آگاه باشید هر کس که دربارة سنّت
رسول اکرم(ص) با من مجادله کند، من اولیتر از او هستم. پس شما را به خداوند سوگند میدهم، هر کس که امروز سخنان مرا
میشنود آن را به آنهایی که در اینجا حاضر نیستند، برساند و شما را به حقّ خداوند و رسول او و آن حقّی که من بر شما دارم
سوگند میدهم که ما را در حقوقمان یاري نمایید و جلوي ظلم و ستمی را که دربارة ما روا داشتند بگیرید؛ چه آنکه حقوق ما را
پنهان ساختند و دربارة ما ظلم کردند و از وطنمان آواره نمودند و نسبت به ما نیرنگ روا داشتند و پیروان باطل بر ما افترا بستند. از
. خدا بترسید، ما را تنها مگذارید، بلکه یاري کنید تا خداوند شما را نصرت عطا فرماید. 2 ماهنامه موعود شماره 90 پینوشتها: 1
. 2. نعمانی، الغیبۀ، ب 14 ، ح 67 . سورة آل عمران ( 3)، آیات 33 35
صفحه 29 از 47
و اما آخرالزمان...
در احادیث، علل فتنهها بیان شده که با ریشهیابی آنها و پرهیز از عوامل آنها، انسان میتواند خودش را در برابر این فتنهها بیمه کند
که به شماري از آنها اشاره میکنیم. زلزله و طوفان در اثر آوازهخوانی؛ مرگهاي ناگهانی در اثر شیوع بیبند و باري؛ خشکسالی
در اثر کمفروشی و ربا؛ سیطرة دشمن در اثر پیمانشکنی؛ رانش زمین در اثر روابط نامشروع؛ سیطرة رهبران نکوهیده در اثر رواج
تصوّف... گفتوگویی کوتاه با حجتالاسلام و المسلمین علی اکبر مهديپور اشاره: حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر مهديپور
از محققان بنام حوزة مهدویت هستند. تاکنون آثاري چند از ایشان در این زمینه چاپ و منتشر شده است. از آن جمله میتوان به
ترجمۀ اثر گرانسنگ روزگار رهایی تألیف کامل سلیمان دربارة موضوع آخرالزمان؛ علایم و نشانههاي آن و آثاري دیگر
دربارة شناخت امام عصر(ع) اشاره کرد. مقالاتی از ایشان نیز دربارة آخرالزمان در اسلام و نشانههاي ظهور در شمارههاي گذشته
موعود تقدیم خوانندگان گرامی شده بود. به همین مناسبت گفتوگویی کوتاه با ایشان ترتیب دادیم که همچون همیشه، با روي
باز و آغوش گشودة این عزیز روبهرو شد. امید که مقبول طبع شما قرار گیرد. آخرالزمان به چه معنی است و به چه مقطعی از زمان
اطلاق میشود؟ در کتب آسمانی و ادیان الهی به دوران پایان زندگی انسان در این جهان آخرالزمان گفته میشود. با توجه به تعبیر
1«. انا و السّاعۀ کهاتین؛ من و قیامت همانند این دو هستیم. دو انگشت سبابهشان را هم نزدیک کردند » : پیامبر اکرم(ص) که فرمود
بعثت پیامبر سرآغاز آخرالزمان به شمار میآید. در بحارالانوار، در بیش از سی حدیث از پیامبر اکرم(ص) به عنوان پیامبر
آخرالزمان تعبیر شده است. در سی و هفت حدیث از ظهور آقا بقیّۀ الله(ع) در آخرالزمان گفتوگو شده است. در دهها حدیث از
رواج ستم در آخرالزمان، بازگشت حضرت عیسی در آخرالزمان، یاران حضرت مهدي(ع) در آخرالزمان، بانگ آسمانی، رجعت
امامان و خروج دابۀ الارض در آخر الزمان گفتوگو شده است. در شماري از احادیث عصر پیامبر، عصر امیرمؤمنان(ع) و عصر
یعنی بغداد در آخرالزمان گفتوگو « زوراء » امام صادق(ع) نیز تعبیر آخرالزمان اطلاق شده است. در تعدادي از احادیث از تأسیس
شده است. بنابراین واژة آخرالزمان واژة کشداري است و به دو معنی اطلاق میشود 1. به معنی اعمّ و به اصالت، یعنی از بعثت
پیامبر تا آغاز قیامت و 2. به معنی اخصّ، یعنی به عصر حضرت مهدي(ع) که آن نیز به دو بخش متمایز، پیش از ظهور و بعد از
ظهور تقسیم میشود. برداشت مسلمانان عصر رسالت، نزدیک شدن رستاخیز و کوتاهی این مکتب است؛ ولی در منابع زرتشتی و
مسیحی از سلطنت هزار سالۀ منجی سخن رفته، در تاریخ طبري مدت آخرالزمان هفت هزار سال تعیین شده ولی در آموزههاي
شیعی مدت حکومت حضرت مهدي(ع) سیصد و نه سال تعیین شده، ولی دوران رجعت بسیار طولانی است که از فرمانروایی پنجاه
هزار سالۀ امام حسین(ع) و چهل و چهار سالۀ امیرمؤمنان(ع) گفتوگو شده است. آخرالزمان چه نسبتی با دوران ظهور دارد؟
آخرالزمان به بخش پایانی جهان گفته میشود، هر چه به پایان جهان نزدیکتر بشویم انطباق این کلمه با آن مقطع زمانی قويتر
خواهد بود، دولت کریمۀ اهل بیت(ع) آخرین دولت در جهان است و در بخش پایانی جهان یعنی در مقطع آخرالزمان به معنی
خاص قرار دارد. تنها در بحارالانوار، سی و هفت حدیث از ظهور امام زمان(ع) در آخرالزمان، در شش حدیث از یاران خاصّ
حضرت در آخرالزمان، در چهار حدیث از رجعت امامان(ع) در آخرالزمان، در دهها حدیث از حوادث آخرالزمان در آستانۀ ظهور
و در دهها حدیث از ترسیم سیماي جهان در عصر ظهور سخن رفته است. پس واژة آخرالزمان رابطۀ تنگاتنگی با دوران ظهور دارد.
در آموزههاي اسلامی چه تصویري از آخرالزمان ارائه شده است؟ با توجه به تقسیم آخرالزمان به دو بخش متمایز: پیش از ظهور و
بعد از ظهور، در آموزههاي اسلامی نیز تصویري کاملًا متفاوت از آخرالزمان ارائه شده است: 1. قتل، غارت، جنگ، کشتار، سیل،
زلزله، طوفان، بلاهاي طبیعی، مرگهاي ناگهانی، حکومت اشرار، خشکسالی، قحطی، بیعفتی، گستاخی جوانان، بیبرکتی عمر،
بیاحترامی به پدر و مادر، بیاعتنایی به دانشوران، قصاوت دلها، بیمروّتی، رواج دل فروشی، آوازه خوانی، رواج مترفین، شیوع
رشوه و ربا، مدعیان دروغین، نفاق و دورویی و علنی شدن روابط نامشروع، شیوع روز افزون فساد در جامعه، در بخش نخستین و
صفحه 30 از 47
بدتر شدن روز به روز آن در آستانۀ ظهور؛ 2. آبادانی جهان، عدل فراگیر، احیاي ارزشهاي انسانی و اسلامی، برقراري مساوات،
وفور نعمت، نزول برکات، پایان چالشها، طلوع جامعۀ بشري، سازش انسان با طبیعت، دنیاي ارتباطات، پیروزي حق بر باطل، وراثت
صالحان، شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی، دوران فنّاوري، استخلاف انسان، بینیازي از انرژي خورشیدي، دانش برتر، حکومت
واحد جهانی بر اساس عدالت و آزادي، پایان غمها و سرآغاز شاديها در دوران پس از ظهور. چگونه میتوان از فتنههاي
آخرالزمان نجات یافت؟ در آموزههاي اسلامی راههاي فراوانی براي محفوظ ماندن از فتنههاي آخرالزمان ارائه شده که از آن جمله
است: 1. پایبندي به آموزههاي دینی؛ 2. پارسایی و پرهیز از گناه؛ 3. کثرت دعا براي فرج؛ 4. شکیبایی و خویشتن داري؛ 5. حفظ
زبان و رازداري؛ 6. گمنامی و فرار از اشتهار؛ 7. قطع رابطه با مترفین؛ 8. مجالست با علماي ربانی؛ 9. مداومت به توسل و دعا و
دعاهاي رسیده از معصومین براي عصر غیبت؛ 10 . توجه دائم به حضرت بقیّ[الله(ع) و انتظار لحظه به لحظۀ فرج. در احادیث، علل
فتنهها بیان شده که با ریشهیابی آنها و پرهیز از عوامل آنها، انسان میتواند خودش را در برابر این فتنهها بیمه کند که به شماري از
آنها اشاره میکنیم. 1. زلزله و طوفان در اثر آوازهخوانی؛ 2. مرگهاي ناگهانی در اثر شیوع بیبند و باري؛ 3. خشکسالی در اثر
کمفروشی و ربا؛ 4. کاهش محصول در اثر منع زکات؛ 5. سیطرة دشمن در اثر پیمانشکنی؛ 6. رانش زمین در اثر روابط نامشروع؛
7. مستجاب نشدن دعاها در اثر نفاق و دورویی؛ 8. ترس و وحشت در اثر رشوه؛ 9. تسلط اشرار در اثر ترك امر به معروف و نهی از
منکر؛ 10 . طوفان و گردباد در اثر منکرات؛ 11 . از بین رفتن برکات در اثر فرار از علما؛ 12 . گرفتاري همگانی در اثر دورویی و
ریاکاري؛ 13 . سیطرة رهبران نکوهیده در اثر رواج تصوّف. با ریشهیابی فتنهها و پرهیز از عوامل آن، انسان را میتوان در برابر فتنهها
. بیمه کرد. انشاءالله. ماهنامه موعود شماره 90 پینوشت 1. شیخ مفید، امالی، ص 212
لایق توجه
سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی اما راهی وجود دارد. آن راه این است که شب نیمۀ شعبان، همه براي دعا اجتماع کنند.
سرّ جمع شدن براي دعا، عمل امام ششم(ع) است. آن حضرت، به نقل از امام چهارم(ع) فرمودند: هر وقت پدرم از امري محزون
میشد، زنان و فرزندان را جمع مینمود، آنگاه همه دعا میکردند و همه آمین میگفتند. سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی
شیخ طوسی(ره) در کتاب مصباح المتهجّ د، براي شب نیمۀ شعبان دعایی ذکر کرده است. در این دعا میخوانیم: اللهمّ بحقّ لیلتنا
هذه و مولودها؛ 1 بار خدایا، تو را به حق امشب و کسی که در آن متولد شده است، سوگند میدهم. ما نسبت به دو امر، در نهایت
قصور و تقصیر هستیم. هم نسبت به این ظرف زمان یعنی نیمۀ شعبان، هم نسبت به آن [شخص بلند مرتبهاي] که این زمان متعلق به
اوست [یعنی امام زمان(ع)]. فهم اخبار و روایات خیلی مشکل است. لطایف و دقایقی در کلمات امامان(ع) است که درك و تفقّه
در آنها، اهمیت فراوانی دارد، زیرا اهمیت کلام، به اهمیت گویندة آن برمیگردد. به عنوان مثال، سخن ابن سینا، هم وزن خود
اوست، اما نسبت سخن ابنسینا در مقابل سخن امام ششم(ع)، همچون نسبت نیستی به هستی است. فهم این مهم، نیازمند فهم مقام
برگرفته از چراغی است که با روغنی افروخته میشود که از » [ وحی و شناخت کسانی است که علم و مقاماتشان [به بیان قرآن کریم
درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی [این روغن آنچنان صاف و خالص است که] نزدیک است
1 انوار تابیده شده بر این قلوب از کجا سرچشمه میگیرد؟ [آنچه .« بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نوري است بر فراز نوري
گفتیم مربوط به مولود مبارك این شب است] اما این زمان (شب نیمۀ شعبان) چه زمانی است؟ در همۀ طول سال، دو شب [ممتاز]
وجود دارد؛ اول، شب قدر و دوم شب نیمۀ شعبان. شب قدر، شب خاتَم [پیامبران](ص)، اما شب نیمۀ شعبان، شب وصیّ خاتَم(ص)
است. این، رمز بزرگی شب نیمۀ شعبان است. اما کسی که در این شب به دنیا آمده، چه کسی است [و چه مقامی دارد؟] یونس بن
عبدالرحمان دعایی را از امام هشتم(ع) نقل میکند که خود، اقیانوسی از علم و معرفت است. این کلام چنان عظمتی دارد که اگر به
صفحه 31 از 47
آن توجه شود، از شدت عظمت، قدرت ناطقه (عقل) انسان ضعف پیدا میکند. در اینجا به چند جملهاي از آن اشاره میکنیم: فإنّه
عبدك الذي استخلصته لنفسک، و اصطفیته علی غیبک، و عصمته من الذّنوب و برّأته من العیوب و طهّرته من الرجّس و سلّمته من
الدنس. 2 به حقیقت، او [امام زمان(ع)] بندة توست که او را براي خودت خالص گردانیده، براي احاطۀ بر غیبتات برگزیدهاي. او را
از همۀ گناهان عصمت بخشیده، از همۀ عیبها مبرّا نموده و از ناپاکی، پاك و از آلودگی مصون گردانیدهاي. این عبارت، نُه
موضوع را بیان کرده است. دریایی از فیض در این کلمات موج میزند. فقه حدیث و فهم کلمات اهل بیت(ع) نیازمند آن است که
دقت کنید اساس کلام بر چه چیزي استوار است؟ اینکه بدانید، فیض دهنده کیست؟ فیض چیست و فیض گیرنده چه کسی است؟
اما، فیض دهنده: خداوند است [اوست که امام(ع) را چنین فضیلتی بخشیده است.] اوست خدایی که غیر از او معبودي نیست، دانندة
غیب و آشکار است، اوست رحمتگر مهربان ? اوست خدایی که جز او معبودي نیست؛ همان فرمانرواي پاك سلامت [بخش و]
مؤمن [به حقیقت حقّه خود که] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متکبّر [است]. پاك است خدا از آنچه [با او] شریک میگردانند ?اوست
خداي خالق نوساز صورتگر [که] بهترین نامها [و صفات] از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمین است [جمله] تسبیح او میگویند
و او عزیز حکیم است. 3 موضوع سخن ما، کاري است که خداوند که اسما و صفاتش را انبیا باید شرح دهند دربارة این بشرِ برتر
تعبیر میکنیم. دعاي امام «( صاحبالزمان(ع » از عقل و تصوّر انجام داده است. همان شخصیتی که ما به عبارت ساده از ایشان به
هشتم(ع) مشتمل بر نُه ویژگی است که خداوند متعال در وجود مبارك امام عصر(ع) نهاده و شرح هر یک از آنها از حوصلۀ این
مجالس فراتر است. به عنوان نمونه، تنها به همین ویژگی: [تو] او را از هر ناپاکی پاك گردانیدي؛ فکر کنید. این وجودي است که
تو » : در آن، چرکی وجود ندارد. نقیّاي است که آلودگیهاي عالم نتوانسته به ساحت مقدس او راه پیدا کند. سپس میفرماید
امام زمان(ع) .« خودت [که تو را آنچنان که هستی غیر از خودت احدي نمیشناسد] او را از آلودگیها پاك و طاهر گردانیدهاي
مطهّر است؛ مطهر از همۀ ناپاکیها و آلودگیها. این چه پاکی است و آن پاکی از دست چه پاك کنندهاي؛ رب الارباب. فقط
اشارهوار میگذریم اما کیست که عمق آن را بفهمد؟ سپس میفرماید: [تو] او را از همۀ عیبها مبرّا، و بر غیبها آگاه ساختی. هر
عیبی که در نفس انسان است، در برابر غیبی از ماوراي تمام این عالم ماده از زمین و آسمان قرار دارد. هر عیبی، حجاب یک
غیبی میشود. در این روایت نکتۀ ویژه و قابل توجهی که براي عقلهاي انسانهاي به کمال رسیدة عالم بیان شده، دو جملۀ
بالاست. بار خدایا، تو او را از هر عیبی تبرئه کردي. کیست در عالم که از هر عیبی مبرّا باشد؟ (افسوس که عمرمان، تمام شد و او را
نه شناختیم و نه به مردم شناساندیم! کتابها پر شد، مجالس غوغا شد ولی به کجا رسیدیم؟!) خلاصه اینکه، کاري با او [ولیّات]
کردي که کلید مفاتح غیب را به دستش دادي. از همۀ اینها که بگذریم، آنچه موجب تحیّر عقلهاي انسان به کمال رسیده است،
این عبارت است که: فإنّه عبدك الذي استخلصته لنفسک. استخلاص این است که طلا را به کوره میبرند، ذوب میکنند و تمام
اجرام غیر آن را از آن خارج میسازند، تا عیار آن کامل شود. جملهاي که انبیا را هم نگران میکند، این جمله است، که خداوند
کاري با ولی عصر و مهدي موعود(ع) کرده که منحصر به فرد بوده و فقط بین پیامبر خاتم و خاتم اوصیاي انجام شده است. آن کار
این است که، تمام آنچه در عالم وجود تصور میشود، از این وجود، به وسیلۀ خود خدا بیرون آمده و [به تعبیر ما] طلاي بیست و
چهار عیار شده است. اما این طلاي ناب نه براي آدم و ابراهیم و... بلکه مخصوص و خالص شده براي آن حیّ قیوم است. فقط
خداوند میداند که او کیست و خود این عزیز میداند که تا کجا رفته و به چه حدّي رسیده است. عالمی باید از این بزرگی،
انگشت حیرت بر لب بگیرد. مطلب اینجا روشن میشود. از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: من عرف الله و عظّمه منع فاه من
الکلام و بطنه من الطعام...؛ کسی که به معرفت خدا برسد و به بزرگی او پی ببرد، دهان را از سخن و شکم را از خوراك میبندد و
نفس را به صیام و قیام خسته میکند. حاضران متحیر شدند و به آن حضرت عرض کردند که، اینها چه کسانی هستند؟ آیا اینها
اولیایند؟ پیامبر خدا(ص) فرمودند: [خیر، بلکه] اولیا کسانی هستند که اگر سخن بگویند، سخنانشان حکمت و اگر سکوت کنند،
صفحه 32 از 47
سکوتشان تفکر، اگر نگاه کنند، نگاهشان عبرت و اگر در میان مردم راه بروند، راه رفتنشان موجب برکت است. خداوند فرموده
است: یؤتی الحکمۀ من یشاء و من یؤتی الحکمۀ فقد اوتی خیراً کثیراً؛ 4 [خدا] به هر کس بخواهد حکمت میبخشد، و به هر کس
حکمت داده شود به یقین، خیري فراوان داده شده است. آن دستۀ اول اولیا نیستند بلکه در آغاز راهاند و این دسته، اولیاي الهی
هستند. حال، چنین فردي که راه رفتنش برکت، نظرش عبرت، سکوتش تفکر، سخنش حکمت است، لیاقت مییابد که به امام
زمان(ع) توجه پیدا کند. در دعاي ندبه که هر روز جمعه خوانده میشود، این جمله را بنگرید که: أین وجه الله الذي الیه یتوجّه
چیست؟ وجه، « وجه » الأولیاء؛ کجاست آن وجه [خدایی] که اولیا به سویش توجه میکنند. اولیا در آن روایت بیان شده است. اما
عبارت از طریق توجه به صاحب وجه است. هر کس بخواهد به صاحب وجه، توجه کند، باید از آن طریق توجه کند. خود او
[صاحب وجه] هم اگر بخواهد به چیزي توجه کند، طریق توجهش همین وجه است. خلاصه، امام زمان(ع) به جایی رسیده که
وجه خدا شده است. آنچه خدا بخواهد [به وسیلۀ آن] به عالم کون و مکان توجه نماید، وجه الله، یعنی حجت بنالحسن(ع) است و
هر چه از [اجزاي] این عالم بخواهد به خداوند توجه کند، [طریق آن] وجه الله، حجت بن الحسن(ع) است. نکتۀ مهم این است که
کجاست آن وجه خدایی » : این وجه، به قدري رفیع است که هر کسی لایق توجه به آن نیست. از اینرو، در دعاي ندبه آمده است
آري، او وجهی است که اولیا میتوانند به سویش توجه پیدا کنند. دست ما کوتاه و خرما بر نخیل «؟ که اولیا به او توجه میکنند
حالا، راه چیست؟ اما راهی وجود دارد. آن راه این است که شب نیمۀ شعبان، همه براي دعا اجتماع کنند. سرّ جمع شدن براي دعا،
عمل امام ششم(ع) است. آن حضرت، به نقل از امام چهارم(ع) فرمودند: هر وقت پدرم از امري محزون میشد، زنان و فرزندان را
جمع مینمود، آنگاه همه دعا میکردند و همه آمین میگفتند. او که مستجاب الدعوة مطلق است، در عین حال زن و بچه را جمع
میکند و میفرماید که همه دعا کنید و همه آمین بگویید، تا اینکه [ما بیاموزیم و] مشکل ما امروز حل شود. ما راهی جز این
گفته میشود در خیابانها، جوانی از هوس برگشته که کار یوسف کرده باشد و به « یا صاحبالزمان » نداریم. ممکن است وقتی
شاید در گوشهاي، یکی از اولیاي .« یا صاحب الزمان » : برکت نفس او صداي همگان شنیده بشود. باید در همۀ شهرها گفته شود
خدا نشسته باشد و به نداي او، عطف نظر شود. ما باید اعتراف کنیم که آبرو نداریم، اما در این مملکت آبرومندان هستند. اي امام
آنها، به ما هم نظري کن. در « یا صاحبالزمان » زمان(ع)... به حرمت قدمهاي خسته و دلهاي شکستۀ این مردم در عزاي مادرت، به
آن شب، قطعاً ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر(ع) دور قبر سید الشهدا(ع) که مطاف همۀ ملائکه است هستند. باید در
آن شب، این ندا در این مملکت بلند بشود و به برکت این ندا، کمر تمام مخالفان حجتبنالحسن(ع) بشکند و به برکت این نداي
عام و این استغاثه عمومی به صاحب الزمان(ع)، ایران، عراق و... از کید کفار و شرّ اشرار حفظ بشود. ماهنامه موعود شماره 90
16 ) در شهر مقدّس قم ایراد گردیده است. (برگرفته از: پایگاه /7/ پینوشتها ?: این سخنرانی در تاریخ نیمۀ شعبان 1424 ق. ( 1382
مفاتیح الجنان، اعمال شب نیمۀ شعبان. 2.همان، دعا براي امام زمان(ع)؛ شیخ طوسی، مصباح .vahid-khorasani.ir) اینترنتی 1
. 4. سورة بقره ( 2)، آیۀ 269 . المتهجّد. 3. سورة حشر ( 59 )، آیات 22 24
تشخیص